..::غریبه::..
سیب دلم.... لک زده است برای عطر دستانت! گمم نکن!! قول... که گوشه ی حافظه ات... آرام بنشینم! بگذار بمانم...!آرام گوشه ی حافظه ات فقط پر است خلوتم از یاد عاشقانه او گرفته باز دل کوچکم بهانه او نسیم رهگذر ،این بار هم نیاورده به دست قاصدکی نامه یا نشانه او..... **************** دیشب که نمیدانستم برای کدام یک از درد هایم گریه کنم کلی خندیدم... افسار دلم دست خدا بود چنین شد ای وای اگر دست خودم بود چه میشد؟ مقصود دلم مهرو وفا بود چنین شد گر قصد دلم جور و جفا بود چه میشد؟ سخته به امید و عشق یکی زندگی کنی و آخرش بفهمی فقط براش یه تجربه بودی سخته خیلی سخته آنگاه که تو در کنارم نیستی... شب و روز کدامیک بهتر است؟؟ چه بگویم؟ اما میدانم که هردو بی ارزشند آنگاه که تو در کنارم نیستی سردم شده و از درون می سوزم حالا شده کار هرشب و هر روزم تو شعر مرا بپوش سرما نخوری من دکمه ی این قافیه را می دوزم حسی دارم اگر بدانی بد نیست شعری گفتم تو هم بخوانی بد نیست الان خیلی دلم برایت تنگ است در هر صورت خبر رسانی بد نیست دیگه به نبودنت عادت کرده بودم خودمو با خیالت راحت کرده بودم دوباره زد به سرم شعر دلتنگی بگم برای دل خودم شعر غریبی رو بگم
Design By : RoozGozar.com |